عـــشــــق چـیــز عـجـیـبـی نـیـسـت
هـمــیـن اسـت كــه تــو دلــت بــگــیرد و مــن نــفــسـم...!
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
ــچـشـمـــهـــایمــ را مــیــبــنــدمــ...
ڪ ــور بــوב ن را بــه ב یـב טּ ـجـای פֿــ الـیـت
ـتــرجـیــح مــ ـیـــב هــمــ...!
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
روزهــا ے ســـפֿـــتــ ـــے رو مـــیــگـــذرونــمــ...!
وقـتـ ـــے کــــﮧ نـیسـتــــے...
هـمــــﮧ چــیــز تـــنـــگـــ مــیـشـوב..!
...نــفــســمــ...
... ב نـــــــــیــــایـــــمـــ...
... ב لــــــــمــ...
دو شنبه 29 خرداد 1392برچسب: , |
عشق من معامـــــــله فســـــــخ شـــــــد...
در قبـــــــال دنـیــــــا...
یـــــــکـــــــ تـــــــار مـــــــویـــــــتـــــــ را میـــــــخواســـــــتند...
کـــــــه نــــــــــــــدادم...!
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
دوبــــاره سیـب بچیـن حــــوا...
مــن "خستــــــــه امـ "
بگــــذار از اینجــــا هــــمـ بیـــــرونمـــــان کننـد....
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
من مینویسم
و
تو
نمی خوانی!
اما
مخاطب که تو باشی ...
مدیونم اگر ننویسم ...
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
بی خیال است !
خیلی بی خیال . . . !
همان کسی که تمام خیال من است
دو شنبه 28 خرداد 1392برچسب: , |
دلــــتنـــگـــی مـــرض عجـــیبـــی اســــــت ...
آدم را
آرام ... آرام ...
نـــا آرام مـــیکــــــند.
دو شنبه 28 خرداد 1392برچسب: , |
گاهے فقــط یکـــ تشابـه اسم،
براے چنـــــد لحظــه باعث میشـــه
دقیقــاً احساســـ کُنے
کـه قلبتـــ داره از تـــو سینـ ه اتـــ کنــده میشــه
دو شنبه 28 خرداد 1392برچسب: , |
زنــــــــدگــــــــی شبــــــــیه شــــــــعریســــــــت ؛
قــــــــافــــــــیه هــــــــایــــــــش بــــــــا مــــــــن ،
” تــــــــو ” فقــــــــط همــــــــیشــــــــه ردیــــــــف بــــــــاش !
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
گــاهـــــ ـــــــ ـے כ لـــ ـــمــ
تـفـــــــ ـــــریحــ نـاسـالـ ـمــ مـ ــ ـے פֿ ـــــ ــــواכ
مـثـــــــ ـــــــــل فـ ـڪــ ـر ڪ ـــــــــرכ ن بـ ــﮧ تــــــــ ـــــــــو !
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
زیــ ــبــا تـریــ ـטּ یـاב ב اشـتــ روے یــ ـפֿــ ـچــالــ :
قـــــ ـ ـ ـ ـــ هر بـــســ ــﮧ ...
وقــ ــتــیــ اومــ ـב ے פֿــ ـونـــﮧ ، بــغــلـم کـــ ــטּ لـعـنــتـــے ....
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
בلــ ــتــنــگـ ــے یـــ ــعــ ـنــ ـے :
ב قـــ ــیــقـ ــﮧ بـــ ـﮧ ב قــیـ ـقــﮧ گـوشــیـتـو ـچکــ کـنـے
و
وانــ ـمــو ב ـکـنـے ב ار ے ω ـ ــا عــتــتـ ـو مــ ـے بـیــنے
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
ڪلیدهایم از جیبم مے افتند
ڪیف پولم را گم مے ڪنم
گوشے ام را جا مے گذارم
و عجیب ڪه
} تــــ ـــُـــ ـو } را
ڪه نیستے
مے برم با خودم
در جیبم
در ڪیفم
در دلــ ـ ـ ـ ـ ـ ـم . . . ✖
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
بـ ـعـضے حـ ـرفـهـ ـا رو نـمـیـش ـﮧ اسـ امـ اسـ کـرב
نـ ـمـیــ ـش ـﮧ تـ ـو چـ ـت تـ ـایــپــ کـرב
نـمـیـش ــ ــﮧ پـــ ـ ـ ـ ـاے تــلـفـ ـن گــفـتــ :
بـعـضے حـرفـهـا فـقـطـ واسـﮧ وقـتـیــﮧ کـﮧ اوטּ و بـغـلـشـ کرב ے
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
به نسل های بعد بگویید ...
که نسل ما نه سر پیاز بود نه ته پیاز ...
نسل ما خود پیاز بود ...
که هر که ما رو دید گریه کرد
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
کلاغ جان!
قصه من به سر رسید...
سوار شو!
تو را هم تا خانه ات می رسانم...
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
به "سگ" استخون بدی ..
دورت میگرده
واست دم تکون میده !!!
من به تو "دل " داده بودم ... لعنتـــــــــــــــــــی !!!!!
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
گـاهــﮯ نـدانـسـتـﮧ از یــک نـفـر بـتـﮯ درســت مــیـکـنـﮯ
آنــقـدر بـزرگ کـﮧ از دســت ابـراهـیـم نـیـز کــارـﮯ بـر نـمـﮯ آیـد
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
مي گويم
می گویـــــــــم : مشکل از دوست داشتن نیست مشکل از تکـــــــــرار است ! تنها دو روز در
سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی !
یکی دیروز و یکی فردا .
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
عشق بازي ست:نبازي ومرامات كني
نازنينا دل من صفحه شطرنج نيست
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
آسمانم باش
آسمـان هـم کـه بـاشی
بـغلت خـواهــم کـرد …
فـکر گـستـردگـی واژه نبـاش
هـمه در گـوشه ی تـنـهایـی مـن جـا دارنـد …
پـُر از عـاشـقـانـه ای تـو
دیـگر از خـدا چـه بـخواهــم ؟؟؟…
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
بي سروته
و من تردید داشتم که با نبودنت آرام می شوم یا با بودنت خوشبخت؟
و حتی شک داشتم که آرامش را می خواهم یا خوشبختی را!
و هنوز دست و پا میزنند
ذهن خسته ام…
قلب درمانده ام…
چشمان بهت زده ام…
حرف هایم این روزها سر و ته ندارد!!
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
حالامن موندمووو
حالا من موندم و…
حالا من موندم و یه آسمون بی ستاره و یه حسرت همیشگی…منو ببخش خیلی وقته ندیدمت خیلی وقته چشام بی تابی می کنن .
نازنینم ….
نمی دونم از من چی دیدی که حتی توی خوابهام هم نمی بینمت .
نمی دونم راز عشقمونو واسه کی تعریف کردی که این طور تو کارمون گره انداخت و ما رو از هم جدا کرد ..
یادته …
یادته شبا رو پشت بوم بی خیال با هم ستاره ها رو می شمردیم .
تو می گفتی من به قدر همه ی این ستاره ها خاطر خواه دارم .
من نگاه کردم به آسمون و گفتم ببین یه ستاره ی پر نور اونوره اون کدوم یکی ازعاشقاته ؟
تو به من نگاه کردی و خندیدی ….
نمی دونم شبا تو آسمون رویاهات هنوز اون ستاره پر نور رو می بینی …. یا …..
حالا من موندم و یه آسمون بی ستاره و یه حسرت همیشگی …
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
رسواي عشق
رسم دیرینه عاشقا رو خوب ادا کردی… منظورم چیه؟ بی وفایی در عشق را میگم که تو در حق عاشقت ادا کردی… بهت بر خورد!؟ تو به این تنها گذاشتنم چی میگی؟ قسمت و تقدیر لابد… ول کن تو رو خدا
این حرفا رو دیگه خریداری نداره… یه حرف تازه تر بگو… بلد نیستی من بگم… پس
خوب گوش کن… آرمانی که تو دلم داشتم بر آورده نشد… آرزوی رسیدن به تو برای
همیشه در دلم خاموش شد… نمی دونم شاید هم حق با تو باشه و سرنوشتمون باید
همین جوری رقم می خورد… باید بگم لعنت به این سرنوشت… چه زود یادت رفت
دوستیمون… خدایش من که حسود نیستم تو خوشبخت بشی… ولی دلم می خواست فراموشم
نکنی… من دوباره یه روز می بینمت اون روز چه جوری تو چشم من نگاه میکنی…؟ تو میدونی درد جدایی
چیه؟ میدونم اگه دوباره ببینمت دیگه بی توجه از کنارم رد میشی…! آخه من
کهنه شدم واست… شاید دیگه نشناسی منو! تو یه عروسک دیگه داری که با
احساساتش بازی کنی…عشق من عروسک جدید مبارک… خدا کنه قدر اونو بدونی تا مثل
من نشه… میدونم که میدونی قدرشو… چون عشق پاک من تجربه خوبی برات بود… من
باید به تنهایی تاوان عشق را پس بدم… من باید در سکوت لحظه ها بشکنم و صدای
شکسته شدنم را جز خودم هیچ کس تا حالا نشنیده و نباید بشنوه… می خوام حالا
که رسوای عشق شدم دیگه رو به خاموشی برم… دیگه آه و افسوس هم فایده نداره …
دیگه عشق واسم رنگ خاکستری شده… دیگه رنگهای روشن عشق به سوی من نمیاد…بعد
رفتنت دوست ندارم کسی تو خلوت لحظه هام بیاد… آخه همیشه تو در یادمی… می
خوام تنها باشم تنهاترین تنهای دنیا
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
عاشقانه
گریه شاید زبان ضعف باشد
شاید کودکانه شاید بی غرور…
اماهروقت گونه هایم خیس می شود
می فهمم نه ضعیفم نه کودکم بلکه پر از احساسم…
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب: , |
کسی که اشتباه نکرده باشید،
یعنی هیچ چیز جدیدی را امتحان نکرده است
دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب: , |
اي دوست
اي دوست به جزعشق تو
درسرمن هوسي نيست
جزنقش توبرصفحه ي دل نقشه كسي نيست
دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب: , |
روزگارغريبيست نازنين
اونی که بیشتراذیتم کرد بیشترگریه میکنه
اونیکه مارونخاست بالاخره میاددیدن جسدم
اونیکه حتی تولدم نیومد زیرتابوتم روگرفته
اونی که بهم سلام نکرد برای خداحافظی میاد
عجب روزیه اون روز
دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب: , |
خدایا
خدایا..
ازعشق امروزمان چیزی برای فرداکناربگزار
نگاهی..
یادی...
تصویری...
خاطره ای..
برای هنگامی که فراموش خواهیم کردکه روزی چقدرعاشق بودیم
خدایا
خودت خوب میدونی اومراکودکی فرض کردکه نمی داندعشق چیست
وبرای عاشقی ارزشی قایل نشد!
مرابه بازی گرفت یاشاید... نمی دانم..
دیگرهیچ نمی دانم
اعتراف میکنم نفسم به بودن اووابسته بود
بعدرفتن اوحتی دیگراین نفس راهم نمیخاهم
حال توبگو چه کنم؟
بارخدایا!
دوست داشتم اومرابفهمد حتی برای یک لحظه! -
جمعه 17 خرداد 1392برچسب: , |
برگرد
برگردتاهنوزفرصتی باقیست تافاصله بیش ازاین نشده چقدرالتماس کردم جوابم راندادی آخرچرا؟؟؟
جمعه 17 خرداد 1392برچسب: , |
<<<(((عشقم)))>>>
آفرین عشقم خوب به آتشم کشیدی خوب دانستی چه کنی... این بودعشقت مگرقلبم برای تونبودپس چطورتوانستی خراب کنی آنچه راکه ساخته بودی ... توسلطان قلبم بودی چه شدکه اینطورتاج وتختت رابه آتش کشیدی!!!؟؟؟ چراساکت شدی جوابم رابده اگرجوابی داری
جمعه 17 خرداد 1392برچسب: , |
ازتونوشتم
ازتومینویسم
ازتوکه همیشه بامنی،ازتوکه دردل شکسته ام هستی،ازتومینویسم
که نام ویادت درخط خط نوشته هایم جریان دارد
تورامینویسم که مهربانترینی
توراکه عزیزترینی
ومیخوانمت درلحظاتی که هیچ کس مرانمی شنود
هیچ چشمی مرانمیبیند
وقتی ازتومی نویسم دیگرتنهانیستم دیگرغمگین نیستم
یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب: , |
اي بهترينم..///
ای بهترینم
نمیدانم؟!
توآلزایمرهستی یاعشق؟!
ازروزی که مبتلایت شدم
خود راازیادبرده ام!!
یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب: , |
آرزودارم
آرزومیکنم خداوندنعمت هایش رابرایت سرازیرکند
رنگین کمان زیبابعدازهرطوفان
لبخندی شیرین بعدازهراشک
دوستی فداکاربه هنگام هرمشکل
نغمه ای دلنشین بعدازهر آه
واجابتی نزدیک بعدازهردعا
یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب: , |
نیمایوشیج درجشن یک سالگی فرزندش نوشت:
پسرم یک بهار،یک تابستان،یک پاییز،یک زمستان رادیدی
ازاین پس همه چیزدرجهان تکراری است...جز مهربانی
پس مهربانم تابی نهایت دوستت دارم
یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب: , |
عجب دنيايي شده
دنیای جالبیست عزیزم سرت به سنگی میخوره که همیشه به سینه میزدی
یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب: , |
مردرويايي من......
مردرویایی من:
تواسب سفیدنداری
بلکه دوبال بی رنگ داری
توچنان افسانه ای هستی که دردرک هیچ کس نمیگنجد
داستان عشق ماشایددرهیچ کتابی نوشته نشود
ولی دردل من گاهی کتابی ورق میخورد که وسعتش تابی نهایت است
واین یک معجزه است
که شایدهرلحظه اتفاق بیفتد
نمیدانی چقدرزیاددوستت دارم
واین افسانه نیست باورکن
یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب: , |
بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته
آسمان پر باران چشم هایم
بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه
بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد
وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟
دو شنبه 7 خرداد 1392برچسب: , |
گذشته در چشمانم مانده است
عبور ثانیه ها ی رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است
چشمانت را با شقاوت تمام به روی حقایق بستی
صبور میمانم و بی تفاوت می گذرم
که نفهمی هنوز هم دوستت دارم
دو شنبه 7 خرداد 1392برچسب: , |
تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان
تنهاترين
ها و
آدرس rr.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 20
بازدید ماه : 23
بازدید کل : 20761
تعداد مطالب : 151
تعداد نظرات : 27
تعداد آنلاین : 1
.:
Weblog
Themes By www.NazTarin.Com
:.